تنهام گذاشت!!!


اینقدر خودم و براش کوچیک کردم که فکر نکنه ازش بزرگترم !

افسوس که منو به خاطر کوچیکیم تنها گذاشت !!!

ه کـســی کــه دلـ ـش تنـ ـگـ نمـیشــه نگیـــد :
دلــ ـ ــ ــم بـــراتــ تنـــگه ...
چون پــاســـخ ـ همیشــه یا لبـخنــد استـــ
یـــــا
تــو لطـفـــ داری !!! . . .

 

من دیـــــوانـه نیستم!
فقط کمی تـنهـــــایــــم!
همین...
چرا نگاه می کنی؟
تنها ندیده ای؟!!!

 

پروردگارا

داده هایت ، نداده هایت و گرفته هایت را شکر می گویم

چون داده هایت نعمت ، نداده هایت حکمت و گرفته هایت امتحان است.


یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
که تنها دل من ؛ دل نیست

 

 

 

 

 

چه حرف بی ربطیست

که مرد گریه نمی کند

گاهی آنقدر بغض داری

که فقط باید مرد باشی

تا بتوانی گریه کنی !!!

گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم

حالا یک بار از شهر می رویم

یک بار از دیار

یک بار از یاد

یک بار از دل

و یک بار از دست !

صدا …

دوربین …

حرکت …

باز هم برایم نقش بازی کن !

اسم قاشق را گذاشتی قطار....هواپیما....کشتی

 

تا یک لقمه بیشتر بخورم!

یادت هست مادر؟

شدی خلبان، ملوان، لوکوموتیوران....،

 

میگفتی بخور تا بزرگ بشی...

و من عادت کردم که هر چیزی را بدون اینکه

 

دوست داشته باشم قورت بدهم

حتی بغض های نترکیده ام را......

می گویند : شاد بنویس ...
نوشته هایت درد دارند!
و من یاد ِ مردی می افتم ،
که با کمانچه اش ،
گوشه ی خیابان شاد میزد...
اما با چشمهای ِ خیس ...!!

عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو
خوب و بد میگذرد وای به حال من و تو
قرعه امروز به نام من و فردا دگری
میخورد تیر اجل بر پر و بال من و تو
مال دنیا نشود سد ره مرگ کسی
گیرم که کل جهان باشد از آن من و تو.

ساعت ۳ شب بود که صدای تلفن، پسر را از خواب بیدار کرد.

پشت خط مادرش بود، پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب

بیدار کردی؟

مادر گفت: ۲۵ سال قبل در همین موقع، شب تو مرا از خواب بیدار کردی فقط

خواستم بگویم تولدت مبارک.

پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد.

صبح سراغ مادرش رفت. وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع

نیمه سوخته یافت…

ولی مادر دیگر در این دنیا نبود...

 

به سلامتی اون دلی که هزار بار شکست ولی هنوزم شکستن بلد نیست
.
.
به سلامتي اونايي كه هزارتا خاطرخواه دارن.ولي دلشون گير يه بی معرفته !
.
.
به سلامتي اعتماد كه المثني نداره! وقتي رفت ديگه رفت ...
 

ادامه مطلب

.

یادمان باشد که: آنها که دوستشان می‌دارم می‌توانند دوستم نداشته باشند.
.
یادمان باشد که: فرار؛ راه به دخمه‌ای می‌برد برای پنهان شدن نه آزادی.
.
یادمان باشد که: باورهایم شاید دروغ باشند.
.
یادمان باشد که: لبخندم را توى آیینه جا نگذارم.
 

ادامه مطلب...

این روزها

هي فلاني...رفتن حق همه ي آدمهاست

فقط خواستم بداني اگر مانده بودي

شايد نوشته هايم رنگ غم نداشت!
.
.

ميخــــــواهم عوض شوم!


چرا بايـــــد دلتنگ آغوشت باشم؟


ميخـــــــواهم تو دلتـــــنگ آغوشَـــم باشــــي!

ادامه مطلب ادامشه بیا....

بیا ادامه مطلب....

بیا ادامه مطلب بخون نخونی ضرر کردی....

هِــے فُلـــآنــے ... هَـــوآےِ بَــرگَــردآندَنَتــ رآ دآرَمـ ...

هَـــرجــآ کـــہ دِلَتــ مــيخــوآهَـد بُــرو...

فَقَطــ آرِزو ميـکُنَمـ

وَقتــے دوبـــآره هَــوآےِ مَــن بـــہ سَـرَتــ زَد...

آنــقَــدر دِلَـتــ بگيــرَد کـــہ

.

.

.

بـــآ هِــزآر شَـبــ گِــريــہ چَشـمــآنَتــ

بـــآز هَــمـ آرآمـ نَگيــرے ...